-
پیمانه ی هشتم:
1391/03/01 09:52
پیمانه ی هشتم: دریای آرام افکارم متلاطم است کشتی امیدم را شکستند پیمانه ام را هم صدای هق هق آسمان اشکهایم را به دریا میریزد مرا در اشکهایم غرق کن! تا نبینم حلقه های ماه و خورشید را ٩\٢\١٣٩١ ه.ش +++++ توضیح: حلقه های ماه و خورشید ایهام دارد و به معنی حلقه داماد و عروس هم هست
-
دلم برایت ...
1391/02/04 12:35
دلم برای دیدن روی ماه صدایت تنگ شده ... هر بار که از تو دور می شوم گویی هزارسال تنها و بی تو مانده ام ... آه که چه دردی است این عشق
-
پیمانه ی پنجم:
1391/02/03 17:50
هفتمین سین ، سکوت می نوشم این پیمانه را تا دوباره برقصانم قلم را بر بوم بی رنگی. مستم و از مستی و در مستی خود شادم! مستم از آواز خوش سکوتت ... آه ... که چه شیرین است این شراب ، چه شیرین است این سکوت سکوتی که هفتمین سین بر سفره ی دل است ... و چه شیرینتر بودن با تو ... بودن در کنار تو . 29/12/1390 هـ . ش 5/9/0 ف.ا برای...
-
پیمانه ی چهارم
1391/02/03 13:00
کابوس قلم امشب مجنون ترم از هر شب دیگر ... مجنون ترم از جنون مجنون دیوانه تر از قاتلم اکنون قلم کابوس جدایی لیلی از مجنون را دیده بود و هر شب همین کابوس ... همین کابوس. دیوانه ام از غم جدایی کابوس قلم دهد ندایی دیشب قلم گریسته بود. اشک های قلم اندام سپید دفتر را به رنگ چشمان لیلی درآورده بود. اندام سپید دفتر من همرنگ...
-
وعکس هایی از ....
1391/02/03 12:49
++++++++++++++++++++++ +++++++++++++++++++++++++ برای همیشه دوستت دارم
-
پیمانه ی سوم
1391/02/02 13:37
قضای آسمان دیگر قلم نمی رقصد ... ترس نوک قلم را شکسته است! لیلی کجاست که برسد به داد قلم؟ مجنون به قلم گفت: «لیلی بر فراز آسمانهاست ... لیلی ، بی ارزشی چون تو را نمی بیند ... » قلم زبان بر دندان گزید . مجنون قلم را به اتاق رقص دفترش برد . مجنون چگونه رقصیدن را نمیدانست (!) قلم خندید و رقص کنان بر دل دفتر نوشت: مرا مهر...
-
ای کاش عشق را زبان سخن بود...
1391/02/02 12:42
آنکه می گوید دوست ات می دارم خنیاگر غمگینی ست که آوازش را از دست داده است. ای کاش عشق را زبان سخن بود... هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من ای کاش عشق را زبان سخن بود... آنکه می گوید دوست ات می دارم دل اندوهگین شبی ست که مهتاب اش را می جوید ای کاش عشق را زبان سخن بود... هزار آفتاب خندان در خرام...
-
یمانه ی دوم:
1391/01/31 13:34
عاشق سینه چاک به نام آنکه جان می دهد و می ستاند. قلم می رقصد و می نویسد از عشقی که انسانها از نداشتنش،در گیر و دار زندگی بسی غمین شده اند. می نویسد از عاشقی که در انتظار معشوق سینه اش چاک شده ... و می نویسد از معشوقی که پرده از رخسار نمی کشد. به نام روح بخش زندگانی همان کس می دهد جانی به آنی نوشتم من در این نامه حسابم...
-
پیمانه ی اول :
1390/11/09 19:06
نوشتن شعر و متن رو دوس دارم ... پس با اجازه ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ «شراب عشق» تویی که بودنت افکار پریشانم را آرام می کند. تویی که همچون معلمی دلسوز مرا به کلاس درس زندگی می بری و الفبای عشق را به من می آموزی. تویی که روح و روانم را از زندان تن آزاد می کنی ... آنگونه که از شوق...
-
معنای عشق
1390/09/27 13:20
ازبوسه های نشکفته ام بنو یسم برایت از ترسم ترس از بی تو ماندن وبی تو رفتن بی تو گفتن وبی تو خواندن بنویسم برایت از نغمه های شبانه غم در گنج عزلت تنهایی ام بنویسم برایت از معنای زندگی از اینکه من زندگی را در کنار تو بودن معنا می کنم زندگی را برای تو سرودن معنا می کنم من زندگی را در خروش چشمان نیلگونت معنا می کنم من...
-
حیدر یغما (شاعر خوش ذوق نیشابوری)
1390/09/27 13:01
حیدر یغما ، شاعر خشتمال نیشابوری قدم به دیده یغما بنه به نیشابور زبعد دیده خیام و تربت عطار آرامگاه یغما در مسیر جاده عطار و خیام قرار دارد . این شاعر عزیز کارگری ساده بوده و در تمام زندگی خود به سادگی زندگی کرده است و معنای قناعت را با تمام وجود درک کرده است . چرا که او با عمل زندگی میکرد نه با اندیشه عمل . بده ساقیا...
-
قیصر امین پور
1390/09/27 12:53
سلام چند روز پیش روز بزرگداشت قیصر امین پور بود شاعری معاصر و خاص... کسی که من و خیلی از شما ها شعر هاشو میپرستیم... یادش گرامی حسرت پرواز دیریاست از خود، از خدا، از خلق دورم با اینهمه در عین بیتابی صبورم پیچیده در شاخ درختان، چون گوزنی سرشاخههای پیچدرپیچ غرورم هر سوی سرگردان و حیران در هوایت نیلوفرانه پیچکی...
-
دلتنگی
1390/09/27 12:48
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
-
جور دیگر ...
1390/09/27 12:48
جور دیگر باید عاشق شد ...
-
غم تنهایی
1390/09/27 12:46
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ... تنهایی را دوست دارم زیرا .... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد...
-
ماتم
1390/09/27 12:40
دوباره نمی خوام چشای خیسم کسی ببینه یه عمر حال روز من همینه کسی به پای گریه هام نمی شینه بازم دلم گرفتو گریه کردم بازم به گریه هام میخندم بازم صدای گریم همه شنیدن همه به گریه هام میخندن دوباره یه گوشه میشینمو واسه دلم می خونم هنوز تو هنوز تو حسرت یه هم زبونم ولی نمیشه اینو می دونم دوباره نمی خوام چشای خیسمو کسی ببینه...
-
تو هم با من بمیر !!!
1390/09/27 12:39
دیگه زندگیم داره ته میکشه از دلم پیاده ش آخرشه نه بمن شاید بازم جون بگیرم نه برو که می خام راحت بمیرم نه بشین که سر رو شونت بذارم نه پاشو که دیگه دوست ندارم نه نه نه بیا بیا و دستامو بگیر عشق من بیا تو هم با من بمیر!!! .....
-
خوشبختی
1390/09/27 12:38
اگه اون که کنارته تورو بسشتر از من می خواد اگه با همون راحتی اگه باهات راه میاد اگه روزگار بد تورو ازم گرفته اگه خاطرات خوبمون از خاطرم نرفته خوشبختیت آرزومه حتی با من نباشی حتـــــی از خاطرهـــــام چداشـــــــــی از همون روزهای اول میدونستم نمیمونی میدونستم نمیتونی عشق تو چشمام بخونی از همون روزهای اول دل تو با دیگری...
-
عاشقانه ولی جالب
1390/07/11 18:40
این داستان بر اساس واقعیت است ... مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت : - می خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید : - نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت : - نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید و گفت : - من متاسفم به جهت این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج...
-
دل خط خطی
1390/07/11 18:20
دلم خط خطی شده بس که اشتباه نوشتم و خط زدم و باز نوشتم ...من هی از با توبودن نوشتم...تو هی زیر غلط هایم ...زیر تمام "بمان"ها خط قرمز کشیدی و من هر شب هزار بار ... جریمه نوشتم " نمان" ! حالا بعد تمام شدن دفترم تو چقدر خوشحالی که من یاد گرفته ام درست بنویسم...
-
قهر دل
1390/06/21 20:09
چندی است دلم به غم گرفتار شدست این غصه به حدی است که بیمار شده است چندی است که هم صحبت من نیست دلم غم های جهان برسرم آوار شده است شاید به خلاف موج های دل خود پارو زده ام و او گرفتار شده است شاید که نپرسیده ام از درد دلم بیگانه به دل آمده غمخوار شده است اکنون که به قهر رفته است این دل من کار من بیچاره دگر زار شده است
-
یاد ...
1390/06/17 12:54
روزگاری با قلم نی آشنایی داشتم می نوشتم گاه با آن همنوایی داشتم روزگاری با قلم با مرکب با رنگ ها با خط و شعر و قلمدانم هوایی داشتم می نوشتم رو کاغذ می کشیدم روی بوم با صدای لرزش نی هم صدایی داشتم در شبی نقاشی و خط و قلمدان کوچ کرد کاش برگردد زمان که صفایی داشتم برگرفته از وبلاگ با من رک باش
-
به تو احتیاج دارم
1390/06/10 12:21
اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمیدم که می خندومت ولی می تونم باهات گریه کنم اگه یه روز نخواستی به حرفهام گوش بدی خبرم کن........ قول می دم که خیلی ساکت باشم اگه یه روز خواستی در بری بازم خبرم کن...... قول نمی دم که ازت بخوام وایسی اما میتونم باهات بدوم اما............. اگه یه روز سراغم رو گرفتیو خبری...
-
دل نوشته ها
1390/06/08 13:08
دیریست در دلم غوغایی بر پا شده ... می خواهم به دنبال خویش اقیانوس ها و صحرا ها زیر پا بگزارم... خود را در کجا می یابم؟ نمی دانم!!! من خودم را در کجاگم کردم؟ تو می دانی؟نمی دانی؟ اما من می دانم!!! من در تو گم شدم!!!! تو ای زیبا ترین احساس ها! ای باران رنگین کمان ها! ای اقیانوس کهکشان ها! ای.... برگرفته از وبلاگ با من...
-
زیستن در تاریکی
1390/06/08 13:05
من تاریکی را به نورهای فراوان ترجیح می دهم به نورهایی که عین منشور لحظه هایت را تجزیه میکنند تاریکی همواره بر جهان تسلط داشته! و روشنی مانند پاشنه آشیل صفات مردم ضعیف بوده حتی ضعیف تر از کرم شبتاب که در خلوت عارفانه خویش مثل خورشیدی می درخشد رویای من تاریکی بوده ومن تاریکی را برای هر آدمی که بشناسم آرزومندم تاریکی جز...
-
چند سخن عشق بر زبان
1390/06/07 11:37
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان نما بکند طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند ز بخت...
-
وفاداری
1390/06/07 11:33
"یک طرف زیبایی است و طرف دیگر درهم شکستگان و پایمال شدگان. هر قدر هم این کار دشوار باشد من می خواهم به هر دو طرف وفادار بمانم." البر کامو
-
دل نوشته
1390/06/06 12:00
جهان گهواره ی دشواری ها و پلشتی هاست, نا خواسته به این جهان آمده ایم اما... با قدم هایی خواسته, به گودالهایش پا گذاشته ایم, من به دنبال نگاهی نیستم که مرا از تو رها کرد, یا صدایی که که مرا.... از تو جدا کرد. من مینویسم برای دلی خسته از جور وستم زمانه... پریشان احوال از بازی های روزگار, وبی تاب دور نگاری بد فرجام. من...
-
به نام خداوند یکتا
1390/06/02 13:25
یه بنام خدا هم برای شروع نوشتم. نمیدونم چطور شده.نظر حتما بدین. به نام خداوند یکتا به نام خداوند خورشید و مهر خداوند ماه و زمین سپهر خداوند روزی ده و رهنمای خداوند هوی و خداوند های خداوند یکتا ، خداوند پاک خداوند جان ، خداوند خاک خداوند جان و خداوند روح خداوند کاه و خداوند روح خداوند پور و خداوند تار خداوند مور و...
-
دلقک خیالی
1390/06/01 12:26
بگذار تا ببینم مهتاب روی تو را کاین مهتاب لیلی مجنون کند هرکه را بگذار تا بسایم این آبشار مویت کاین آبشار پیروز پوشیده کل رویت بگذار تا بنوشم از نوش لعلت ای یار کاین سرخی دو لعلت همچون در انار بگذار تا برقصم در قصر رقص دستت کاین قصر دلربایی کرده چه شاد و مستت بگذار تا بخوابم در درگه خیالت کاین درگه شبانه بسته دو پا و...